بنیامینبنیامین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

پسرم بنیامین بهترین هدیه خدا

یه روز بد

1391/1/29 13:06
1,115 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازم دیروز صبح منو خیلی ترسوندی .niniweblog.com میخواستم همش گریه کنم niniweblog.comآخه صبح که چشمامو باز کردم به پهلوی راستم خوابیده بودم پهلوم با قسمت راست شکمم خیلی درد میکرد همش نگران تو بودم که چیزیت نشده باشه. بابا امیرتم خیلی نگران بود میگفت زنگ بزن به دکتر و بپرس ازش.ساعت 12 اینا زنگ زدم که نبودن.

خلاصه تا بعد از ظهر همش با فکر و خیالهای بد سیر میکردم و حوصله نداشتم تا اینکه ظهر که بعد نهار یه درازی کشیدم حرکتهاتو احساس کردم کمی دلم آروم شد.

ولی شب که میخواستم بخوابم یه اتفاق بد دیگه ای افتاد. بالش رو که میخواستم بذارم زیر پام وقتی از پشتم کشیدم افتاد روی شکمم .اعصابم دوباره خراب شد و سر بابا امیر خالی کردم و سرش همش داد میزدم.niniweblog.comآخه فکرم داغون شده بود که نکنه روی سرت یا قسمتی از بدنت افتاده باشه

با فکرهای بد گرفتم خوابیدم niniweblog.com به امید اینکه فردا روز خوبی باشه niniweblog.com.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)