سیسمونی پسرم
قند عسلم
سه شنبه هفته پیش یعنی ٢٠/٤/٩١ شب ساعت ١٠:٣٠ سرویس تخت خواب و کمدت رسید
مامانی بالا بود پیش من .بابا امیر و بابایی هم پایین بودن که اتفاقی خاله راضیه اینا اومدن و با کمک بابای سادنا وسایلات صحیح و سالم اومدن توی اتاقت .هستی هم که دلش غش میرفت نمیدونست از خوشحالی چیکار کنه
فردا صبح چهارشنبه بابایی و مامانی و هستی بقیه سیسمونی رو که توی خونه مامانی بود با هم دیگه آوردن خونمون
به کمک مامانی و زندایی شیرین و هستی اتاقت چیده شد اول اتاقتو تمیز کردیم بعد تخت و کمدتو گذاشتیم سر جاش و وصلشون کردیم بعد لباسهاتو گذاشتیم توی کمد اسباب بازیهاتو گذاشتن توی بوفه و سرویس کالسکه و کریر و ...یه گوشه اتاق
بعد تخت اسپانیایی رو هم نصبش کردن و گذاشتن یه طرف اتاق دیگه کم کم اتاقت پر شد و بر چسب ها رو هم زدیم روی دیوار اتاقت
اتاقت آماده شد فقط موند فرش و لوستر که اونا رو هم تا اومدنت میخریم و میذاریم فقط تو بیا که این اتاق بی تو رنگ و بویی نداره
یه چیز جالب اینکه هستی با تمام اشتیاقش حسودی هم میکرد یه لحظه من دیدم نیست و رفته توی دستشویی گریه میکنه خوب هرچی باشه ٨ سال هستی حاکمیت کرده الان یکی دیگه میخوادبیاد و محبت ها تقسیم میشه
این شد که بابایی یه تخت و کمد هم برای تولد هستی که ٢٨ تیر هستش سفارش داد
پسر عسلم شنبه یعنی ٢٤ تیر ماه هم مامانی برا اتاقت پرده گرفت دوخت و آورد باباامیرت زد که خیلی قشنگ شد
امیدوارم از اتاقت و سیسمونی ها خوشت بیاد جیگر مامان