اولین روزی که فهمیدم خداوند هدیه ای زیبا برایمان داده است
30 آذر 1390 روزی که شبش به بلندای تمامی شبهاست خداوند تو را به ما هدیه داد و چه هدیه زیبایی .همه جای خانه بوی بهار می داد.گلهای کنار پنجره آشپزخانه در این فصل سرما شکوفه داده بودند.همه اینها ،عزیزم نشانه رشد تو بود در حیات وجود من.
دلم میخواست داد بزنم و این خبر خوش را به همه بگویم اما منتظر ماندم تا اولین کسی که این خبر را میشنود بابا امیرت باشد.شب یلدای امسال با همه شب یلداها فرقی بزرگی داشت و آن آذوقه ای بود که ما برای سال بعد فراهم میکردیم .آذوقه ای شیرین و دلنشین و به یاد ماندنی
پسرم به زندگی ما خوش آمدی.
از طرف مامان فرین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی