بنیامینبنیامین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

پسرم بنیامین بهترین هدیه خدا

هستی دختر داییت

پسر گلم از وقتی هستی فهمیده تو قراره بیای و براش یه پسر عمه میاد خیلی خوشحاله اصلا فکرشو نمیکردیم که اینقدر ذوق داشته باشه آخه تنها نوه و یکی یه دونه است .ما فکر میکردیم خیلی حسودیش میشه ولی نه کاملا بر عکسه همش لحظه شماری میکنه که تو بدنیا بیایی. همش از من میپرسه چی برا پسر عمه ام بگیرم. میخوام براش ماشین قرمز رنگ بگیرم ............. خیلی دوس داره برات وسایل بگیریم .میگه براش تخت میخریم کمد میخریم ................. خلاصه پسر گلم تو فعلا یه دونه دختر  دایی داری انشاء الله خاله شیرینتم به زودی یه نی نی بیاره ولی خوب میدونی بابا امیرت نه خواهر داره نه برادر .غصه نخور که عمه و عمو نداری چون عمه مهناز و سایه و بقیه هستن . اینم...
30 فروردين 1391

اولین روزی که فهمیدم خداوند هدیه ای زیبا برایمان داده است

30 آذر 1390 روزی که شبش به بلندای تمامی شبهاست خداوند تو را به ما هدیه داد و چه هدیه زیبایی .همه جای خانه بوی بهار می داد.گلهای کنار پنجره آشپزخانه در این فصل سرما شکوفه داده بودند.همه اینها ،عزیزم نشانه رشد تو بود در حیات وجود من. دلم میخواست داد بزنم و این خبر خوش را به همه بگویم اما منتظر ماندم تا اولین کسی که این خبر را میشنود بابا امیرت باشد.شب یلدای امسال با همه شب یلداها فرقی بزرگی داشت و آن آذوقه ای بود که ما برای سال بعد فراهم میکردیم .آذوقه ای شیرین و دلنشین و به یاد ماندنی پسرم به زندگی ما خوش آمدی. از طرف مامان فرین ...
23 فروردين 1391