بنیامینبنیامین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

پسرم بنیامین بهترین هدیه خدا

تب کردن بنیامین

1391/9/25 15:58
1,299 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه 22 آذر از بعد از ظهر بی قرار و نا آروم بودی .غروب که عزیز جون و خاله شیرین و هستی هم خونه ما بود تو همش گریه میکردی یعنی تا به امروز همچین سابقه ای نداشتی منم ناراحت و پریشون بودم و دل تو دلم نبود صبح بهت سرلاک داده بودم فکر کردم دل درد داری ولی هر کاری کردیم کولیک دادیم را بردمت ولی فایده ای نداشت شب که بابا امیر اومد من در حال گریه کردن بودم پرسید چی شده گفتم نمیتونم پسرمو بی حال و نا آروم ببینم گفت هیچی نیس پسرمون قویه ولی یه کم بعد دیدیم بدنت و سرت داغه با تب سنج تبت رو گرفتیم دیدیم 37نشون داد دوباره گرفتیم شد 38 و 5 دقیقه بعد 38 رو هم رد شد دیگه خیلی نگران شدیم پتو رو انداختیم روت و با عزیز جون و بابا امیر رفتیم کلینیک کودکان بغل بیمارستان شمس کلی بچه آورده بودن مثل تو همشون فرشته های ناز و معصوم بودن یکیشون که بد جور استفراغ میکرد بقیه هم تب داشتن مثل تو .رفتیم تو خانم دکتر معاینت کرد گفت 1.5 درجه تب داره شیاف و استامینوفن و دیفن هیدرامین نوشت اومدیم خونه شیاف گذاشتیم خدا روشکر تبت اومد پایین تا صبح با عزیز جون بالا سرت بودیم تا خدایی نکرده تبت زیاد نشه ولی خیلی ترسیدیم خیلی

خدا رو شکر دیگه صبحش اصلا تب نکردی و خوب خوب شدی

دوستت دارم پسر قوی و پر توان من

تو هیچ وقت مریض نشو که من طاقتشو ندارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)