واکسن 2 ماهگیت
چهازشنبه 12 مهرماه 1391 وقتی 2 ماهت رو به سلامتی پشت سر گذاشتی صبح زود با بابایی و مامانی اقدس رفتیم بهداشت محل توی آبادانی مسکن و برات پرونده باز کردیم و تو رو روی تخت گذاشتیم خانمه اومد از پای راستت واکسن هپاتیت و از پای چپت واکسن سه گانه رو زد و قطره فلج اطفال رو هم ریخت توی دهنت. خوب معلومه کلی گریه کردی و به خدا مامان جون من بدتر از تو بودم و نمیتونستم گریتو ببینم حالم داشت بد میشد ولی مجبور بودیم باید بهت واکسن میزدیم تا سالم بزرگ بشی فورا شیشه شیرو گذاشتیم تو دهنت و تو آروم شدی و درد یادت رفت .خانم دکتر گفت اگه پاش قرمز شد و ورم کرد حوله سرد بذارین .اومدیم خونه خدا رو شکر پات چیزی نشد ولی بعد از قطره استامینوفن تو رنگت پرید و مثل گچ سفید شدی. خیلی ترسیدیم و مامانی اقدس کلی گریه کرده بود فورا بردیمت دکتر و معاینت کرد گفت هیچی نیس احتمالا گرسنش بود ضعف کرده اومدیم خونه اصلا حالمون خوب نبود کلی ترسیده بودیم بابا امیر هم زود زود زنگ میزد تو رو می پرسید و خیلی نگرانت بود
من اون شب تا صبح نخوابیدم و بالا سرت نشستم تبت رو گرفتم که خدایی نکرده تب نکرده باشی که خدا رو شکر پسر خوبی بودی و تب نکردی.
مرسی عزیز دلم امیدوارم واکسن های بعدیت هم تب نکنی .